توحید و آزادی (مُوحِّدین آزادیخواه)

عبارتِ: «توحید در بی نیازی؛ و بی نیازی در آزادی است»، اساس خط و منهج موحدین آزادیخواه بوده و می باشد. و معنای این عبارت اساسی و صریح چنین است: آزادی در نفس انتخابگر و صاحب اراده متجلی می شود، نفسی که عقل و اخلاق بر آن غالب بوده و عوامل اسارت و بی ارادگی (نفسانیت و مادیت) در آن مغلوب گشته است.

اگر آزادی را به معنای: صاحب اختیار بودن (نه وابسته) و صاحب اراده بودن (نه مسلوب الاراده) و دارای عزت و کرامت (نه ذلیل و مُسَخّر) و دارای قدرتِ انتخاب (نه تابع و موج زده) قلمداد نماییم، و آن را در تضاد با بی ارادگی و بی اختیاری و ذلیلی معنا کنیم، آنگاه بحث ما روی «آزاد بودن و آزادیخواهی» سهل تر و مفهوم تر خواهد شد. و اما سلطه گران مادی و ماتریالیست و عمال آنها در جوامع اسلامی (و در راستای انتقال فکر و فرهنگ غربی)، بجای اهتمام و توجه به آزادیِ اراده و اختیار و انتخاب بشری و نجات جوامع جهانی از استبداد و حروب و تنازع (که اصلا خودشان بانی و آتش بیار آن هستند)، «زشت ترین مفاسد و پایمال کنندۀ همۀ انسانیت» را به مثابۀ نمادهای آزادی و حریت! تحمیل میکنند و آزادی بشر را در آلودگیِ حداکثر! و غرق بشر در نفسانیاتِ ویرانگر جستجو می کنند؟! و «اعتیاد و بدمَستی»، «فحشاء و تن فروشی»، «روابط قوم لوطی»، «افسانه گرایی نژادی و مذهبی»، «لختیگری و آوازخوانی جنسی»، و خاصتا الحاد و اسلام ستیزیِ خصمانه (که شغل اصلی سلطه گرانِ برده آفرین است)، و دیگر مفاسدی که آخرین مراحل «انحطاط و هرزگی و تعفّن» بحساب می آیند؛ نمونۀ این نمادها هستند. و لکن در این حد نیز توقف نکرده و «آزادیهای توحیدی و رشد دهنده و اخلاقی» را به زور سلاح و سلطه گری ممنوع می سازند و فعالانش را سرکوب مینمایند. و در این منظر آزادی در حداکثر انحطاط جستجو و دنبال میشود، همان آزادی که آخرین مراحل انحطاط و هرزگی محسوب میشود و در موارد فوق الذکر تجلی پیدا کرده است.

و اما توحید در قرآن یعنی آزادی بشر از سلطۀ اربابان متفرقه و بتهای وَهمی و حقیقی (زوال شرک و مطلق سازی) و عبور از هوای نفس امّــاره و محیط جبار و تبعیض گر (رشد و تعالی فردی). و نظام توحیدی یعنی نظام آزادی بشر، نظامی که همۀ بشریت در آن (در سایۀ حاکمیت فکر و فرهنگ توحیدی) برابر و برادر میشوند، و بزرگی و کرامت انسانها تنها بر اساس تقوی و انضباط و عملکرد صالح و سازنده حاصل می شود. اینست که موحد یعنی آزادیخواه و آزاد کنندۀ بشریت از دست اربابان متفرقه و مُستبدین سلطه گر، و همچنین آزاد و رها از نفس امّاره و محیط راکد کننده و اسارت آفرین. پس لفظ «موحد» ترجمان آزاد و آزادیخواه بودن است، همانطور که الفاظ «آزاد و آزادیخواه» بیانگر موحد و توحیدی بودن میباشد، چرا که آزادیِ بشر تنها در توحید و در فکر و فرهنگ توحیدی یافت میشود. و توحید و آزادیِ بشر زمانی متحقق می گردد که این آیۀ کلیدی جامۀ عمل پوشد: أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ (مائده - ۵۰): «آیا حکم و قوانین جاهلی و غیر تـوحیدی را میجویید؟! و چه حکم وقانونی بهتر از حکم و قانون الله برای اهل یقین و ایمان است؟!». و در راستای این کلیدگشایی و شفــاف سازیِ راه توحید و آزادی، قرآن مُنیر در آیۀ ۶۴ سورۀ آل عمران، ندای صریح و قاطعانۀ خود را (جهت مُوَحِّد شدن و آزاد زیستن) چنین به سمع بشریت میرساند: قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ «ای رسول توحید و آزادی، به منسوبان مکاتب توحيدى اعلام نما که بياييد بسوى عقیدۀ توحيد، که بين ما و شما مشترک است، و آن اينکه جز الله را عبادت و اطاعتِ مطلق نکنيم و شريک و هم وزنی (در خلقِ خلقت و اطاعت مطلق و صفات بلاحدود) براى الله قائل نشويم، و بعضى از ما آقا و بالاسر بعضى ديگر نشوند».

بدین ترتیب، اصطلاح «موحدین آزادیخواه» چنین می شود: با توجه به اینکه هر چیزی با ذکر صفات اساسی اش وضاحت و شفافیت پیدا می کند، این امر در میدان کـار عقیدتی - سیاسی هم صدق می کند.  و همین است که هر خط و جریانی موضوعی را اساس کار و فعالیت خود قرار می دهد و آن را بعنوان صفت اصلی کار خویش منعکس می نماید. کمااینکه موحدین آزادیخواه چنین کرده اند و اصل «آزادیخواهی» را برای فعالیت و مبارزۀ توحیدی خود اختیار نموده اند، زیرا آزادیخواهی صفت و بیانی برای موحد بودن است، و این صفت مسیر و مقصد دینداری توحیدی را توضیح می دهد. برای درک و دریافت وسیعتر این موضوع شنیدن نوارهای تأسیس (در شبکۀ سماء) و همچنین تبیین: آزادی رشد و ترقی و آزادی انحطاط و هرزگی توصیه می شوند.